کجای قافله بودی
کجای حادثه از من گرفت جانم را
کجای معرکه از دست ها توانم را
کجای مرثیه ها یادگار مرگ تو بود
کجای قافیه ها باختم زبانم را
کجای قافله بودی که ما نمی دیدیم
که گنج وصل تو پر کرد دودمانم را
به شکل نقطه پرگار بودم اما شست
گرانش زحلت چرخ کهکشانم را
غزال وحشی احساس با طراوت تو
به غمزه کشت پلنگان دیدگانم را
نسیم مکنت جغرافیای دولت تو
پر از طراوت شب کرده آسمانم را
پر از ستاره شدی شعر ما نمی شنوی
پر از ترانه ی شب کرده ای جهانم را
حضور توست در این قلعه سکوت شبم
"که عطر یاد تو پر کرده آشیانم را"
شعر از : محمدحسین داودی
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: glarishaمحمدحسین داودی
[ 7 / 7 / 1399 ] [ 10:45 ] [ محمد حسین داودی ]
[ ]